Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (4252 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Sie betreiben ganz offen seinen Rausschmiss. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Sie sind gleichwertig [ebenbürtig] . U آنها همتراز هستند.
Ich nehme die dir mal ab. U من آنها را [که دردستت هستند] از تو می گیرم [برای کمک] .
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Vielen von ihnen gelang die Flucht in den Jemen, wo sie eine neue Terrorgruppe bildeten. U بسیاری از آنها موفق به فراربه یمن شدند جایی که آنها یک گروه تروریستی جدید تشکیل دادند.
Abschied {m} U اخراج
Absetzung {f} U اخراج
Rausschmiss {m} U اخراج
Ausstoßung {f} U اخراج
Entlassung {f} U اخراج
Austreibung {f} U اخراج
Ausweisung {f} U اخراج
Abschiebung {f} اخراج از کشور
Räumung {f} U اخراج [از مکانی]
ausschließen [aus] U اخراج کردن [از]
Exkommunikation {f} U اخراج از کلیسا
Abbau {m} U اخراج [از خدمت]
Exmatrikulation {f} U اخراج از دانشگاه
Dienstentlassung {f} U اخراج از خدمت
Disqualifikation {f} U اخراج [از مسابقه]
Ausweisungsbefehl {m} U حکم اخراج
Aufreißer {m} U زن دنبال کن
jemanden entlassen U کسی را اخراج کردن
jagen U راندن و اخراج کردن
Ärger suchen U دنبال شر گشتن
Willst du Ärger haben? U دنبال شر می گردی ؟
folgen U دنبال کردن
jagen U دنبال کردن
Er wurde auf der Stelle entlassen. U او [مرد] را فورا اخراج کردند.
Jemand steht auf der Abschussliste <idiom> U از کار اخراج شدن کسی
Schlafende Hunde soll man nicht wecken. <proverb> U دنبال دردسر نگرد
abholen U دنبال کسی رفتن
auf Abenteuer ausgehen U دنبال ماجرا بودن
Schlafende Hunde soll man nicht wecken. <proverb> U دنبال شر نباید رفت .
Sagen Sie ihm, er möchte uns abholen. U به او بگید بیاید دنبال ما.
blauer Brief {m} [Kündigungsschreiben] U برگه اخراج از شغل [اصطلاح روزمره]
Streben {n} nach Glück U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
Suche {f} nach [dem] Glück U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
Glücksstreben {n} U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
Ich gehe der Sache nach. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
Auf die Dürre folgte eine Hungersnot. U به دنبال خشکسالی قحطی آمد.
immer etwas [Akkusativ] zu bekritteln suchen U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
immer ein Haar in der Suppe suchen U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
sie <pron.> U آنها
ihnen <pron.> U به آنها
sie <pron.> U آنها را
den blauer Brief bekommen <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
Im Anschluss an das Essen findet ein Konzert statt. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
auf Streit [Ärger] aus sein U سر دعوا داشتن [دنبال دردسر بودن]
ihrerseits <adv.> U از طرف آنها
Jemanden unehrenhaft [aus der Armee] entlassen U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
Schnäppchenjägerin {f} U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد. [زن]
fahnden [nach] [Jemandem] U [به] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
Jemandem an den Kragen wollen U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
in Jemands Fußstapfen treten <idiom> U از کسی دنبال روی کردن [اصطلاح مجازی]
da komme ich nicht mit. U من نمیفهمم [داستان را نمی توانم دنبال کنم] .
Meine Schwester sucht derzeit ein [e] Haus [Wohnung] . U خواهرم فعلا دنبال خانه [آپارتمان] می گردد.
so dass sie im Stande sind U به طوری که آنها بتوانند
Er kann sie sehen. U میتواند آنها را ببیند.
Sie machen eine Reise. آنها میروند سفر.
Schnäppchenjäger {m} U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد. [مرد]
Er verfolgte eine Sozialpolitik, wenn auch ohne großen Erfolg. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
Die Autofahrer kreisen auf der Suche nach einem Parkplatz. U ماشینهایی که دنبال جا پارک می گردند دور خودشان می چرخند.
Sie haben mir die Schuld an dem Unfall gegeben. U آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
Es geht ihnen gut. U آنها تامین مالی دارند .
Sie waren alle gleich. U همه آنها یکی بودند.
Sie haben mir ausnahmsweise erlaubt ... U آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
Sie haben sich gegriffen. U آنها به یقه همدیگر پریدند.
Die Straßen sind verstopft. U جاده ها مسدود هستند.
Sie haben sich über seine Sprechweise mokiert. U آنها او را از طوری که حرف می زد دست انداختند.
Das macht den Bock zum Gärtner. U با این کار او دنبال دردسر میگردد. [مشکل در موضوع ایجاد می کند.]
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
So schwierig die Umstände auch sein mögen, ... U هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
Das sind unsere Plätze. U این جاها مال ما هستند.
ungleiche Brüder {pl} U اشخاصی که اسما برادر هستند.
Sind morgen die Geschäfte offen? U فردا مغازه هاباز هستند؟
Die Nachricht hat sie tief erschüttert. U این خبر آنها را بسیار پریشان کرد.
Sie sind altersmäßig nicht weit auseinander. U آنها از نظر سنی خیلی با هم فاصله ندارند.
Sie wechselten keine Worte. U هیچ کلمه ای بین آنها رد و بدل نشد.
Da standen sie in all ihrer Pracht. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Jungen sind nun einmal so. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
Die Zwillinge sehen sich zum Verwechseln ähnlich. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Die Läufer sind einander ebenbürtig. U این دوندگان با هم همتا [برابر] هستند.
weitere 50 sind geplant U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Die Mannschaften sind punktgleich. U تیم ها در امتیاز مساوی [جفت] هستند.
Viele Amerikaner sind Nachkommen von Einwanderern. U خیلی از آمریکایی ها اولاد مهاجرها هستند.
Sie leben den größten Teil des Jahres im Ausland. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
Das Gericht machte kurzen Prozess mit ihnen. U دادگاه خیلی فوری به قضیه آنها رسیدگی کرد.
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
ein plötzliches Schuldgefühl verspüren U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
Die Sheltand Inseln sind nördlich von Schottland. U جزیره های شلتند در شمال اسکاتلند هستند.
Was sind die wichtigsten Änderungen gegenüber den bisherigen Regelungen? U تغییرات اصلی نصبت به قوانین قبلی چه هستند؟
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben [ankündigen] . U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Ihre Blicke trafen sich. U آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
Gibt es einen waschsalon mit Dienstleistung in der Nähe? U یک سالن لباس شویی که آنها برایم بشورند در نزدیکی به ما هست؟
Rentner und alleinstehende Frauen sind ein bevorzugtes Ziel von Kriminellen. U بازنشستگان و زنان منفرد هدف ارجح جنایتکاران هستند.
Zwischen 1 und 2 liegen Welten. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
Pflock {m} U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
Klammer {f} U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
Opfer fühlen sich oft ohnmächtig gegenüber dem Verbrechen, das sie mitgemacht haben. U قربانیان اغلب در برابر گناهی که به آنها انجام شده حس ناتوانی می کنند.
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Wo liegen die eigentlichen Gründe für die anhaltend hohe Arbeitslosigkeit im Iran? U دلایل اساسی برای بیکاری مداوما زیاد در ایران چه هستند؟
Beamte werden an jenen Standorten postiert, wo sie am meisten gebraucht werden. U افسران به مکان هایی که آنها بیشتر مورد نیازباشند مستقر شده اند.
Ein Remis könnte sie den Aufstieg in die erste Liga kosten. U یک برابری [در مسابقه] می توانست پیشرفت به گروه اول برای آنها تمام بشود.
Er kaufte ihnen aus einem Schuldgefühl heraus teure Geschenke. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
Die Kirschen in Nachbars Garten schmecken immer süßer. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
Sie haben den Spagat zwischen der Beibehaltung des ländlichen Charms und moderner Umgestaltung geschafft. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
Seine Skulpturen fügen sich mit größter Selbstverständlichkeit in die Natur ein. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
Dann bekam ich die übliche Leier von der Frau und den Kindern zu hören, die er ernähren muss. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
Verbreitete Symptome für Diabetes sind Gewichtsverlust und Müdigkeit. U نشانه های رایج بیماری قند از دست دادن وزن و خستگی هستند.
Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
Die Miliz brannte das Dorf nieder, nahm die Bewohner gefangen und verlangte Lösegeld für sie. U جنگجویان غیر نظامی روستا را آتش زدند. ساکنین را اسیر گرفتند و درخواست پول برای آزادی آنها کردند.
nachschleppen U با طناب کشیدن [دنبال خود کشیدن ]
ziehen U با طناب کشیدن [دنبال خود کشیدن ]
schleppen U با طناب کشیدن [دنبال خود کشیدن ]
Sie verlieren das Spiel. Trotzdem sehen wir es uns an. U آنها بازی را می بازند. با این حال ما آن [بازی] را نگاه می کنیم.
Mannschaft A liegt punktegleich mit Mannschaft B auf Platz zwei der Tabelle. U تیم آ با تیم ب برای رتبه دوم در جدول هم امتیاز هستند.
Briefbeschwerer {m} U وزنه روی کاغذ [چیز سنگینی که روی اوراق روی میز می گذارند تا باد آنها را پراکنده نسازد]
Recent search history Forum search
2دنبال پلیس میگردن
2دنبال پلیس میگردن
1حرف تعریف برای اعداد چه میباشد
0حقوق کارمند در زمان اخراج توسط کارفرما بدون اطلاع قبلی چیست؟
0معنی کلمه خوش قول چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com